بعضی شبا رو نباید یادم بره
نباید یادم بره پدری رو که نذاشت حتی یک روز از زندگیم حالم خوب باشه و مال خودم باشم
نباید یادم بره.. حتی دورانِ نامزدیِ منو زهرمارم کرد
لطفا یادم نره.. جزئیاتِ زندگیِ متاهلیِ منو نشست پیش همه گفت
نباید یادم بره.. اطرافیانی که منو قضاوت کردن
نباید بدیایی که بهم شده رو یادم بره..
+امروز فهمیدم من نمیتونم یه روانشناسِ خوب بشم چون خودم روحِ سالمی ندارم
+امشب یه شبِ خاصه.. چون یه تغییر اساسی میخوام به زندگیم بدم..
+ امشب یه بغضِ گنده اومد تو گلوم ولی فقط یه قطره اشک از چشمم افتاد.. بعدش بی حس شدم.. این ینی زنگ خطر!
+بابا امشب پیش همه گفته من نمیذارم همسر شبا بره خونشون.. آبروی دختر خودشو پیش اونهمه آدم برده :) نباید یادم بره.. لطفا یادم نره...لطفا...
مادر من از همه اینایی که شما گفتین شاید بدتر بود
3 ساله نیست
حاضرم یه شب ، فقط یه شب برگرده ، البته نه با اون حال مریض آخرای عمرش ، وقتی که حالش خوب بود و دیکتاتور بود ، اون یه شب را فقط پاشو بذاره رو صورتم و من پاشو ببوسم و بوش کنم
خیلی دلم تنگشه
خدا رحمتشون کنه..
بودنش دردناکه
نبودنش ترسناکه
اوهوم..
امیدت به خدا باشه. امیدوارم رفتار پدرتون هم بهتر بشه و از این به بعد همیشه با خوبی و خوشی در کنار همسرت و خانوادت باشی.
ممنون..
توکل..
پدر منم زندگی منو به آتیش کشیده، زنده ش مصیبته و مُرده ش هم بی فایده....
مدیونن