قرارِ اولین مسافرتِ دوتایی

همسر گفتن که قراره فردا یه سفرِ یکی دو روزه ( به احتمال زیاد یه روزه) به تهران خواهیم داشت. از جزئیات سفر اطلاع دقیق ندارم. هرچیزی که هست فردا شب مشخص میشه

امروز رفتم یه ساک خریدم این هوا !! :/ فکر میکردم سفرمون چند روزه‌ست. اگه میدونستم اینجوری یه روزه میریم و برمیگردیم همون رو کوله خودم برنامه ریزی میکردم. امروز از ساعت ۶ تا ۱۰ فقط گشتیم و چن تا تیکه وسایل خریدم برا سفر. تاپ شلوارکِ خوشگل موشگل میخواستم که پیدا نکردم چیزی :( آخه من اصلا تو خونه تاپ و شلوارک نمیپوشم ولی حالا که نامزد شدم دیگه باید برا آقای همسر بپوشم :) (خجالت)

انشاالله که همسرجان فردا به سلامت برسه اینجا و بعدشم اولین سفرمون به خیر و خوشی باشه. توکل به خدا...


+ خاله و دخترخاله‌ای که انقدر بی منت برا آدم زحمت میکشن، نعمت هستند

3

آخرین شبِ مجرد بودنم...

فردا ۲۳ خرداد ماه سالِ ۱۳۹۸ 

اگر خدا بخواد اسمی وارد شناسنامه من خواهد شد

حس عجیبی دارم امشب..

دلم  میخواد امشبم رو سرتاسر متوسل بشم به حضرت زینب(س)

که خانم زینب حاجتِ منِ بی مقدار رو انقدر واضح و روشن اجابت کردن

امسال روز تحویلِ سال، رفتم زینبیه اعظمِ شهرمون. اونجا دست به عَلَمِ خانم زینب انداختم و از ته دل زار زدم.. دعایی که از قلبم گذشت این بود که امسال تکلیفِ زندگیم مشخص بشه.. و چقدر قشنگ و آروم همه چیز سر و سامون گرفت برای این اتفاق :)

خانم جان... زندگیمو گره میزنم به یک تارِ چادرِ شما...

2

ای وااااای چرا من هیچی نمیخونم؟؟؟؟

دقیقا فردا ساعت ۱۰ونیم امتحان دارم و به معنای واقعی کلمه هییییچی نخوندم!!!!

خدااااایاااااااا....

دقیقا چیکار باید بکنم که بیدار شم؟؟؟؟ و فردا به گ...ه خوردن نیفتمممم 

1

جایی خوندم که حرکت جزء لاینفک زندگیه. با درجا زدن فقط به سمت بدتر شدن خواهیم رفت. پس باید حرکت کرد. باید تغییر کرد. باید رشد کرد.

حالا من..

میخوام از پوسته‌ی خسته و خوابالو و منفعل خودم بیام بیرون.

نمیگم چیزی فراتر از خودم، نه..، میخوام نهایتِ اون چیزی که هستم باشم. برا خودم کم نذارم

مسیر سختیه‌ اونم برا آدمی مث من که عمری با تنبلی سر کرده :)

ولی خب.. 

امید به خدا :)