16

چند بار اومدم این پست شماره‌ ۱۶ رو بنویسم ولی یهویی حسِ نوشتن پریده و پست ثبت نشده

امشب برای دومین بار صورتمو سوراخ سوراخ کردم. یعنی "ه" اینکارو واسم کرد. ولی خب اونجوری که دفعه پیش آبجی بزرگه انجام داد نتونست انجام بده. لُپمو کامل نزد :/ اعصابم خورد شد

همین الان داشتم با همسر تلفنی صحبت میکردم. خداروشکر تا از مشهد برگرده صورتم اوکی میشه

خداکنه عیدی رو بدون مهمون بیارن که بتونم صورتمو هفته بعدم سوراخ سوراخ کنم. اگه فاصله بیفته اونجوری که باید اثر نمیکنه خب :(

خداروشکر کم کم دارم با همسر راحت‌تر حرف میزنم :) البته حرفا عشقولانه فقط محدود به پیامک و چت هست. پشت تلفن که نمیتونم. حضوری هم اصلا نمیتونم. دیگه نهایتش بغله :/ خودمم اذیت میشم و میدونم همسرم دوست داره ریلکس‌تر باشم کنارش‌. البته منم حق دارم دیگه. فک کن یهو یه آدمِ کاااملا غریبه بشه مَحرمت‌ . حداقل ۴-۵ ماه زمان لازم دارم تا یخام کامل آب شن

خونه بابا۲ رفتنی گاهی حس میکنم رفتاراشون یه جوری میشه :( و منم وقتی ببینم کسی باهام سرد شده یا رفتارِ اونجوری ببینم سریع گارد میگیرم و میرم تو خودم :(

خیلی تنبل شدم تو درسام. اح :/ دو هفته دیگه امتحانام شرو میشه و من هیچ روی کتابامو باز نکردم :|

اعتماد به نفسم هر روز داره کمتر و کمتر میشه -_-

نمازام دوباره قضا میشه...

خدایا به دادم برس..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد